English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 218 (5815 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
daclare U حذف نام اسب پیش از شروع مسابقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
offset U مبدا نقطه شروع مسابقه
offsetting U مبدا نقطه شروع مسابقه
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
grid U موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
grids U موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
hole U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holed U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holes U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
air start U طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
flying start U شروع مسابقه اتومبیلرانی
hash mark U خط شروع مسابقه
kick off U شروع مسابقه فوتبال
scratch line U خط شروع مسابقه
trig U خط شروع مسابقه
tailgate party [American E] U پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
Other Matches
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater U اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
start off U شروع کردن شروع شدن
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation U شروع کار شروع
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet U مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
slalom U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing U مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
kick-off <idiom> U شروع
onset U شروع
right of begin U حق شروع
incipience or ency U شروع
inchoation U شروع
beginnings U شروع
beginning U شروع
get-go <idiom> U شروع
Redo it. Do it over again. U از سر شروع کن
open fire U شروع
kick off U شروع
inception U شروع
openings U شروع
opening U شروع
lis mota U شروع دعوی
put in hand U شروع کردن
come to <idiom> U شروع کاری
to strike into U شروع کردن
proceed with deliberations U شروع مذاکرات
starters U شروع کننده
warm start U شروع گرم
starter U شروع کننده
terminus a que U نقطه شروع
set in U شروع کردن
set out U شروع بکارکردن
start of taxt U شروع متن
start of heading U شروع عنوان
start key کلید شروع
start element U عنصر شروع
zeros U محل شروع
zeroes U محل شروع
zero U محل شروع
start signal U علامت شروع
starting block U سکوی شروع
tee off U شروع کردن
streek U شروع کردن
starting platform U سکوی شروع
restart U شروع دوباره
starting gate U دروازه شروع
restart U شروع مجدد
splash line U خط شروع غواصی
rise and shine U شروع بیداری
start bit U بیت شروع
outbreak U شروع حادثه
germinates U شروع به رشدکردن
germinate U شروع به رشدکردن
burgeons U شروع برشدکردن
burgeoning U شروع برشدکردن
burgeoned U شروع برشدکردن
burgeon U شروع برشدکردن
commencing U شروع کردن
commences U شروع کردن
commenced U شروع کردن
commence U شروع کردن
sortie U شروع حرکت
germinating U شروع به رشدکردن
resumption U تجدید شروع
alphas U اغاز شروع
outbreaks U شروع حادثه
began U شروع کرده
initials U نقط ه شروع
initialling U نقط ه شروع
initialled U نقط ه شروع
initialing U نقط ه شروع
initialed U نقط ه شروع
initial U نقط ه شروع
origin U نقطه شروع
origins U نقطه شروع
alpha U اغاز شروع
sorties U شروع حرکت
value U نقط ه شروع
values U نقط ه شروع
commencer U شروع کننده
germinated U شروع به رشدکردن
firing line U خط شروع تیراندازی
headstart U امتیاز در شروع
incipit U شروع و اغاز
initial point U نقطه شروع
jump off U شروع بحمله
jump off U شروع حمله
kick off U شروع حمله
launch an attack U شروع حمله
cold start U شروع سرد
attempt U شروع به جرم
attempted U شروع به جرم
valuing U نقط ه شروع
embarks U شروع کردن
embarking U شروع کردن
embarked U شروع کردن
embark U شروع کردن
dozier U شروع به فسادکرده
doziest U شروع به فسادکرده
dozy U شروع به فسادکرده
attempted theft U شروع به سرقت
attempts U شروع به جرم
attempting U شروع به جرم
line of departure U خط شروع حمله
kick off <idiom> U شروع کردن
take up <idiom> U شروع کردن
take up <idiom> U شروع یک سرگرمی
get off on the wrong foot <idiom> U بد شروع کردن
beginning of message U شروع پیام
take on <idiom> U شروع به همکاری
beginning of negotiations U شروع مذاکره
start in <idiom> U شروع کار
get one's feet wet <idiom> U شروع کردن
shove off <idiom> U شروع ،ترک
embark upon U شروع کردن
set about <idiom> U شروع کردن
touch off <idiom> U شروع کاری
here goes nothing <idiom> U آماده شروع
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
beginning of message U شروع پیغام
launching area U منطقه شروع حمله
preflight U قبل از شروع پرواز
set to U با اشتیاق شروع کردن
set-to U با اشتیاق شروع کردن
launch an attack U اجرای حمله شروع تک
to start from the beginning [to start afresh] U از آغاز شروع کردن
postponemnet of inception U تعویق شروع کار
to break into a run U شروع کردن به دویدن
line haul U کشیدن نخ در شروع ماهیگیری
start U آغاز [ابتدا] [شروع]
open fire U شروع به تیراندازی کردن
pipe up U شروع به نی زدن کردن
pitch in U شروع به خوردن غذاکردن
post position U محل اسب در شروع
gambit U شروع بازی شطرنج
post time U زمان شروع اسبدوانی
gambits U شروع بازی شطرنج
playtime U موقع شروع نمایش
blast-off U شروع بپرواز کردن
blast off U شروع بپرواز کردن
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> U شروع به دعوی کردن
launched U شروع یا اجرای یک برنامه
launches U شروع کردن حمله
attempted murder U شروع به قتل عمد
atemmpting the imposible U شروع به جرم محال
launches U شروع یا اجرای یک برنامه
attempting to inflict injury U شروع به ایراد جرح
begun U شروع کرده یا شده
dday U روز شروع بکاری
attempter U شروع کننده به جرم
launch U شروع کردن حمله
commencement of employment U زمان شروع اشتغال
bomb out U شروع شیرجه از هواپیما
launch U شروع یا اجرای یک برنامه
burst advertising U شروع تبلیغات شدید
launched U شروع کردن حمله
d day U روز شروع عملیات
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
launching U شروع کردن حمله
initial point U نقطه شروع عملیات
to start U شروع کردن به دویدن
forcing U شروع به عمل یا کار
forces U شروع به عمل یا کار
force U شروع به عمل یا کار
do up U شروع بکار کردن
gate U دروازه شروع اسکی
gather headway U شروع به جلو رفتن
gather sternway U شروع به عقب رفتن
h hour U ساعت شروع عملیات
launching U شروع یا اجرای یک برنامه
gates U دروازه شروع اسکی
attempting to steal U شروع کردن به سرقت
proem U مقدمه سخنرانی شروع
trailhead U نقطه شروع مسیر
tune up U شروع باواز کردن
point U محل شروع چیزی
redid U شروع مجدد از ابتدا
come to blows <idiom> U شروع به جنگیدن کردن
get down to <idiom> U رسیدن به نقطه شروع
dig in <idiom> U شروع به خوردن کردن
redo U شروع مجدد از ابتدا
warm up U شروع کردن به کار
knuckle down <idiom> U مشتاقانه شروع به کارکردن
get in on the ground floor <idiom> U ازابتدا شروع کردن
Recent search history Forum search
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1شركت در مسابقه
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1it was suggested that an initial application of one or two iterations of the Gauss-Seidel method from a flat voltage estimate would be sufficient to start things off properly.
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
0شرمنده ها من نميخواستم انگليسي صحبت كنم خودت اول شروع كردي
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com